فدراسیون بودو آسیا وایرانWORLD BUDO MARTIAL ARTS FEDERATION OF IRAN
14 / 10 / 1391برچسب:, :: 6:0 بعد از ظهر :: نويسنده : سعيد سليمانزاده
دوشنبه سی و یکم فروردین 1388بررسي كليات وضعيت تاريخي شهرستان شاهین دژ - قبل و بعد از اسلام وتاريخ معاصربه نگارش تواريخ معتبر دو لشگركشي به قصد سركوبي ماناي در عصر شمسي صورت پذيرفت اين حملات اثرات بدست نداده زيرا دولت هانديا به اندازه كافي قدرتمند بود شاه منوئاش پارسوا را به تصرف در آورد و فرمانروايان آشور پيوسته از نفوذ و قدرت ماننادر هماسايگي خود بيمناك بودند و براي خنثي كردن اقتدار مانا در منطقه دست به اقدامات سياسي و سوق الجيشي زدند يعني گاهي از در مصالحه با اين حكومت در آمدند و گاهي نيز با قوه قهريه براي جلوگيري از نفوذ پادشاهي ماننا استفاده نمودند با كمي دقت روشن خواهد شد كه دولت ماننا در كوران كشمش دو دولت ماننا به جهت مصلحت گاهي به آشور متمايل و زماني جانب او را ارتورا بگيرد . در سال 717 ق . م ايرانزو پادشاه ماننا كه متحد آشور بود در گذشت و پسرش آزا جاي او را گرفت و سياست پدر ادامه داد اما رقباي اودر ساير ايالات مانا به اين سياست مخالف بودند كه نهايت به تحريك روساس اول شاه اوراتو بر آزا شوريدند و او را به قتل رساندند سپس اوكلوسونوپسر ديگر ايرانزورا به سلطنت انتخاب كردند كه پس از لشكر كشي سارگن به منطقه اكلوسونو به حضور رسيده و اظهار اطاعت كرد كه در همين زمان خبر رسيد كه متاقي شاه زيكبر تو نيز در حدود مراغه امروزي موضع گرفته بود همين وضع سارگن را بر آن داشت تا دست به مانور بزند و براي گمراه كردن دشمن تغيير جهت بدهد در تعقيب اين نقشه بود كه در خلاف جهت جريان تاتائو و سيمينه رود و در دره آن بالا رفت و از حدود بوكان تا حوالي تخت سليمان پيشروي كرد و بعد از تهيه و تدارك آذوقه و مهمات لازم به شاهين دژ رفت و آنگاه يازده شهر مستحكم دردره حاصلخيز جغتو را در نورديد ودستخوش تاراج كرد اگر چه در اين لشكر كشي سارگن درياچه اروميه را دور زد اما قلمرو پايدار و قابل اعتماد مانا دردره جغاتو و در حاشيه اين رود پر بركت از مسير سقز تا كرانهاي جنوب و شرق درياچه اروميه محدود است كه معرف تمدن پايدار مانائي در جهان امروزي است . در قرن نخست هجري كه فتوحات بزرگ اسلامي آغاز گرديد بلاد آذربايجان يكي پس از ديگري بدست سپاه اسلام گشوده شد و بنا به اظهارات عده اي از مشايخ موصل اروميه نيز ار فتوحات موصل است كه آنرا عتبه بن فرقد فتح كرد و خراج آن سالهاي براي موصل بود . . در عهدنامه هاي سالهاي آغازين اسلام در ناحيه آذربايجان نام شهر شيز ( تخت سليمان امروزي) بيشتر ديده مي شود در اين صورت مي توان اذعان اشت كه منطقه شاهين دژ نيز مصون نبوده است اعراب پس از تصرف شهرها مردم را به دين حنيف اسلام دعوت مي كردند و چنانكه اهالي شهرها از پذيرفتن اسلام خود داري مي كردند با پرداختن جزيه يا ماليات سرانه از تعرض مصون بودند و از احكام محلي امان نامه دريافت مي كردند . دريافت كنندگان جزيه متعهد بودند كه كسي را از مردم آذربايجان نكشند و اسير نكنند وآتشكده ها را ويران نسازند مردم شيز را رقص و انجام آئينهاي مذهبي در جشنها بازندارند . عبيداله بن احمد خرداد به از علماي معروف ايران دردوره خلفاي عباسي در كتاب خود شهرها و روستاهاي آذربايجان را چنين آورده است ، مراغه ، ميانج ، اردبيل ، ورشان ، سسر ، برزه ، سابرخاست ، تبريز ، خوي ، كوره ، موقان ، اروميه ، سلماس ، برزنده ، جنزه ، جابروان ، نريز ، شيز ( تخت جمشيد) . پس از قرنها گمنامي دردوره استيلاي قوم بر آذربايجان مراغه به مقر فرماندهي حكمراني و فرمانرواي غاصب مغول انتخاب گرديد از اين زمان به بعد بيشتر از هر زمان ديگر واژه ها و كلمات مغولي در اطراف شهر شنيده مي شود و آباديها با كلمات مغولي نام گذري مي شوند فرهنگ و زبان قوم غاصب فتنه گر به حيات اجتماعي مردم وارد مي گردد . جغاتو يا جغتو و تاتائو بزرگترين رودخانه هاي منطقه بر سر زبانها مي افتد و عده اي را عقيده بر اين است كه جغاتو و تاتائو به نام دو نفر از سرداران مغول كه ضمنا نام طايفه آنها نيز بوده نام گذاري شده است . جغتو نامي است كه مغول به هر دليل بر آن گذارده ولي معلوم مي شود كه نام ديگري براي اين رودخانه وجود داشته است كه ورانرود نام داشته است . چنانكه اسقف يبلاها به اين مطلب اشاره مستقيم دارد . گفته مي شود مسعودي ورانرود و شيز را يكجا ذكر كرده است يعني ناحيه شيز و حوزه ورانرود يا همان ناحيه وسيعي كه به گفته ياقوت حموي اروميه نصبه آن بوده است ، پس از آنجا كه مغول در نقاط مختلف آذربايجان ديده مي شد واژه هاي تركي ومغولي و منطقه پراكنده و پذيرفته مي گردد . نام تركي دهات و رودخانه و مزارع و كوهها خود سند معتبر اين دعا است مثلاً محمود جيق ، قره تپه ، داشكسن ، بي بي كندي ، جغتو و دهها نمونه ديگر از اين قبيل اسامي را در فرهنگ آباديهاي آذربايجان به چشم مي خورد اگر چه اقوام ترك زبان در زمان سلجوقان يعني قبل از مغول در آذربايجان و خصوصاً منطقه شاهين دژ كمك كرده است . البته قبل از آمدن الب ارسلان به آذربايجان در سال 456 قمري و دست يابي او به شهرها نقاط حساس بلاد آذربايجان به دست امراي ترك دارده مي شد و اين است خود عامل مؤثري در ترويج اسامي تركي اين ديار است . يكي ديگر از عدل تغيير نام دهات و قصبات اين است كه تركان سلجوقي به حكم چادر نشيني و گله داري ابتدا در مراتع و چراگاهها مجاور سكونت مي كردند ، و از اين رو با مردم روستاها بسيار نزديك و پيوسته در ارتباط بودند بين ارتباط دايمي به تدريج به ريشه فرهنگ و روستاها بسيار نزديك و پيوسته درارتباط بودند بين ارتباط دايمي به تدريج به ريشه فرهنگ و روستاها راه يافت . بعد از استيلاي مغول به آذربايجان تمام بدبختي ها براي مردم ايران بويژه مردم آذربايجان به ارمغان آورد و خرابيها را مجب گرديد . نمي توان ترديد كرد پس از فروكش كردن طوفان حمله مغول و پايان قتل عام مردم شهرها و روستاها در دوره ايلخانان بخصوص پس از فتح بغداد به دست هولاكو امنيت ونظم درشهرها برقرار گرديد . شاهين دژ درزمان مغول آباد و پر رونق بود وامراء و فرمانروايان مغول به اين منطقه تردد داشتند و يكي روستاهاي شاهين دژ به نام هولاسو تفرجگاه امراء محسوب مي شد . شاهين دژ در دوره قبل و بعد از افشاريه از سال 1142 هـ . ق آذربايجان به اشغال نيروهاي نظامي دولت عثماني درآمده بود و تيمور پاشا حاكم عثماني درتبريز اقامت داشت دراين زمان نادر قلي سردار فداكار وطن كه بعداً به سلطنت رسيد از سال 1148 هـ .ق 1160 هـ .ق رسماً پادشاهاي كرد و در اوج اقتدار براي نجات كشور و بير ون راندن اجانب و حفظ تماميت ارضي مملكت از شهري به شهر ديگر در حاللشكر كشي و دفع تجاوز دشمنان بويژه حسين پاشا سردار عثماني بود . نادر شاه بعد از فتوحات اوليه و تسخير همدان و پاك سازي آن خطه از وجود بيگانگان در راه بازگشت از راه سنندج خبردار شد كه تيمور پاشا حاكم عثماني تبريز و عليرضا پاشا حكمران مكري و ديگر همدستان عرصه را خالي و مناسب ديده اند كه پس از تسخير قسمتي از آذربايجان و استقرار در شهرهاي معتبر از قلعه مياندوآب و مراغه به تاخت و تاز در آن نواحي مشغولند . لذا از عزيمت به كرمانشاه منصرف و در اوايل محرم 1143 هـ . ق از راه كردستان ابتدا وارد يكي از روستاهاي صائين قلعه به نام صفاخانه سپس وارد شهر و براي چند روز اردو زد و پس از شناسايي موقعيت دشمن يعني پاشاي عثماني در مياندوآب كه در آن زمان مركز فرماندهي قواي عثماني بود حمله ور شد كه پس از مختصر مقاومتي دركنار رودخانه جغتو چون از قدرت قواي او اطلاع حاصل نمودند فرار را ترجيح دادند و سربازان نادر شاه قواي شكست خورده عثماني را تا اشنويه نزديك مرز ايران عثماني تعقيب نموده و عده كثيري از آنها را به قتل رساندند . بدين ترتيب در اثر پيروزي قسمت عمده آذربايجان از تسلط قواي خارجي آزاد و مناطق مياندوآب ، مراغه ، مهاباد ، آذرشهر به ايران بازگشت . نادر شاه در سال 1158 هـ . ق پس از بازگشت از جنگ موصل با دولت عثماني از در مصالحه درآمد موقتاً ترك متاركه نمد . در اين وقت به ملاحظه دلجوئي از ايل افشار مجدداً به سوي صائين قلعه حركت در آنجا امراي افشار از جمله محمد كريم خان حاكم ارومي ومحمد مومن خان حاكم صائين قلعه را به مقام مواخذه و باپاي محاسبه ديواني آورد . چون خلافكاري مالي و حيف و ميل اموال عمومي و دست اندازي اين دو حاكم به بيت المال به اثبات رسيد هر دو را كور گردانيد پس از چند روز توقف از سمت مياندوآب عازم اروميه گرديد و پس از سركوب سپاهيان عثماني در نوار مرزي غرب كشور فرمان داد 12 هزار خانوار از ايل افشار ارومي ، مراغه و صائين قلعه را كوچانيده و در ابيورد خراسان اسكان داد . در بعضي از منابع آمده است كه نادر پس از رسيدن به صائين قلعه 3 هزار خانوار از ايل افشار صائين قلعه را دز اين كوچ بزرگ روانه خراسان كرد كه در اين حال خبر رسيد كه طوايف بلباس ( ايل سني مذهب كه در نوار مرزي ايران و عثماني سكونت داشتند) كه در حوالي لاريجان اروميه سكونت داشتند سربه شورش برداشتند كه پس از تاخت و تاز خسارات كلي به ساكنين نواحي مياندوآب ، مراغه و اروميه وارد آورده اند كه سريعاً پس از اطلاع نادر چندين فوج نيرو براي دفع تجاوز طايفه بلباس روانه نمود كه در حوالي ساوجبلاغ و مياندوآب شكست سختي بر آنها وارد گرديد و آنان را متفرق ساختند و پس از مرگ نادر در سال 1160 هجري در زمان فتحعلي شاه افشار بار ديگر اين طايفه ماجرا جوئي كرده و تا توان و قدرت داشتند به قتل و غارت اين منطقه پرداختند كه در ايمميان عده اي به فرمان عباس ميرزا مأمور دفع فتنه بلباس مي شدند از جمله اين افراد احمدخان از ريش سفيدان آذربايجان بود . چون طايفه اشرار بلباس در سلدوز و صائين قلعه دست تطاول به سكنه دراز نموده بودند احمدخان در اين مأموريت اشرار بلباس را به شدت تنبيه و گوشمالي مي دهد بطوري كه تا ساليان احدي از طايفه جرأت شرارت را به خود نمي دهد . اما بار ديگر طايفه بلباس جهت انتقام به سركردگي عبيداله شمريني با همكاري آقايان مكري و خوانين ساوجبلاغ كه دل پرخوني از حكام مركزي داشتند به طرف مياندوآب پس از تصرف مهاباد و مراغه هجوم آوردند كه خوشبختانه با مقاومت و رشادت نيروها و اسب سواران سليم خان چهاردولي برخورد نمودند نيروهاي سليم خان كه به فرماندهي پسرش علي نقي خان به مقابله با اشرار بلباس برخواسته بودند و توانستند بار ديگر طعم تلخ شكست را به آنها بچشانند . مضافاً اينكه با عبور نادر شاه در اين منطقه و عزيمت به جنگ با عثمانيها در تحكيم روابط او با سران افشار بسيار مؤثر بود و از آن زمان به بعد شاهين دژ مركز حاكم نشين ايل افشار از اعتبار خاصي بر خوردار گرديد روايت است كه شاه عباس صفوي در اوايل اقتدار خود تيره هائي از ايل افشار را كه در جنوب اترك پراكنده بودند به آذربايجان كوچانيد تا از نفوذ و خطرات احتمالي اقوام محلي وبومي كاسته باشد و اين ايل را بين بيجار (گروسي) و سقز ( سنه ) و زنجان جاي داد و به مناسب اسكان اين تازه واردين به منطقه افشار معروف گردي بزرگان و سركردگان ايل افشار در اواخر عصر صفوي از قدرت كافي برخوردار شدند و با استفاده از قدرت و روحيه جنگجوئيشان در صدد نفوذ كامل خود به مناطق بر آمدند افشارهاي اين منطقه خود را از ايل افشار قاسملو مي دانند و در تاريخ افشار مرقوم است كه اولين حكمران افشار علي مراد خان قاسملو بود كه از طرف شاه عباس به حكومت ارومي منصوب گرديد .پس از دوره افشاريه شاهين دژ وارد مرحله اي ديگر مي شود در دوره زنديه شاهين دژ رونق بيشتري مي يابد بازارچه ها و كاروانسرائيهاي در شهر ايجاد مي گردد و مردم اطراف و اكناف جهت زيارت اماكن متبركه به عراق و شام در اين شهر تردد داشتند وموقتاً اسكان مي يافتند و اين باعث افزايش جمعيت و تغيير چهره شهر شده بود در زمان قاجار نيز بازاري بنام قلي كندي و يك مسجد در كنار چشمه ناوچالي بلاغ ايجاد گرديد كه قديمي ترين مسجد اين شهر بوده است در زمان ناصرالدين شاه و صدرات امير كبير به دستور امير كبير تبريز ، بازاري به نام بهمن و پس از آن حمام شهر و همچنين يك بازار هشتلر و نيز حمام دوم شهر در دستور كار قرار گرفت و بتدريج بر وسعت شهر افزوده و سه محله ايجاد شد محله هاي قلي كندي ، هشتلر ، استادلار) . حدود سال 1300 هـ . ق حيدر خان افشار با منصب ميرپنجي ( سرهنگ ) حاكم شاهين دژ بود كه فرزندان وي با حكومت مركزي روابط حسنه اي داشتند و از اين جهت يكي از سران با نفوذ منطقه محسوب مي شد پس از مرگ حيدرخان پسرش محمدخان ميرپنج به حكومت شاهين دژ منصوب گرديد و از آن پس در زمان مظفرالدين شاه حسينعلي خان يكي از مالكان مقتدر و با نفوذ حاكم منطقه حاكم شاهين دژ كه در سال 1316 لقب يمين لشكري و پس از آن به دليل شايستگي بيشتر به ساعد السلطان ملقب گرديد در زمان جنگ جهاني اول كه شعله هاي آن مرز قاره ها گذشت و ايران عزيز و سرزمين آذربايجان نيز از اثرات مخرب آن مصون و در امان نماند شهرهاي آذربايجان يكي پس از ديگري به تصرف دو قدرت متخاصم زمان در آمد ضمن اينكه دولت ايران بي طرفي اختيار كرده بود اما ضعف دولت مركزي بيشتر از آن بودكه بتواند مانع ايجاد شرارت و بلوا باشد با توجه به ضعف دولت مركزي افرادي همچون اسماعيل آقا (سمتيكو) رئيس ايل شكاك اين دست پرورده انگليس با شعار كردستان مستقل دست به جنايات و خونريزي بمدت ده سال زد و با تاخت و تازهاي بي رحمانه منطقه را نا امن كرده بود و فتنه اسماعيل آقا هر روز گسترده تر مي شد تا اينكه در سال 1300 هـ . ق حاج مخبرالسلطنه هدايت والي و فرمانده قواي آذربايجان گرديد و نيروهاي دولتي را مأمور سركوبي و دفع اشرار گردانيد در سال 1320 ايران از طرف قواي شوروي و انگليس بدون رعايت اصول بي طرفي اشغال و شعله هاي آتش به تمام نقاط و بويژه شهرهاي آذربايجان سرايت مي نمايد جنگ جهاني دوم آغاز شده و ارتش سرخ هر دم بر تصرفات خود خواهد افزود تمام شهرها در دست دشمن و نشانه هايي از فقر بدبختي پيدا و آشكار است و هرج و مرج و بي قانوني در سطح كشور حاكم است و در اين ميان با استفاده از خلاء قدرت و ضعف و ناتواني حكومت ، اكراد با حمايت روسها دست به اغتشاش و نا امني مي زنند و منطقه را مورد تاخت و تاز خود قرار مي دهند و مدعي كردستان مستقل مي شوند رهبران اكراد هميشه به محض احساس ضعف در حكومت و دولت مركزي دست به شورش زده و مشكلات را براي كردستان و اعلام جمهوري خود مختار كردستان كه از اثرات نامطلوب جنگ جهاني دوم ات با دخالت مستقيم شوروي برمردم تحميل مي شد در اين زمان شاهين دژ براي مدتي در تصرف نيروهاي حزب دمكرات آذربايجان بود و قرار گاهي در كوه سورسات ميان تكاب و شاهين دژ براي كنترل و فرماندهي تبديل و سياست هاي حزب را براي بدست آوردن منطقه به مرحله اجرا گذشته مي شود در اين ميان رقابت شديدي در بين سران دو جمهوري ( دمكرات آذربايجان – كومله كردستان ) صورت مي گيرد . هدف اصلي تسلط بر ايل بزرگ افشار بود اما قوم ومنطقه چهاردولي مانع بزرگي براي دستيابي به هدف محسوب مي شد بنابراين هر دو تلاش مي كردند كه قوم چهاردولي را با خود هم رأي و هم عقيده نمايند از آنجا كه حزب كومله به رهبري قاضي محمد توانسته بود بيشتر ار پيشه وري به سران ايل نزديك شود خطر جدي دمكرات آذربايجان را تهديد مي كرد از آن پس در پي تدابير خاص نقشه ايجاد دوستي و مودت با سران چهاردولي دست به خيانت و در نهايت سركوبي و نابودي چهاردولي زدند و از آن پس تسلط و حاكميت بيشتري برشاهين دژ و منطقه افشار داشتند . اما اين وضعيت طولي نكشيد و جمهوري آذربايجان رو به اضمحال رفت و برخي از عاملان و سران اين حزب توسط نيروهاي دولتي دستگير و تحويل مقامات مركزي داده شدند و زمزمه خودمختاري آذربايجان فرونشست و اين حزب در اجراي برنامه ها وسياست هاي خود جهت تجزيه كشور ايران و رسيدن به آذربايجان مستقل ناكام ماندند و همچنين حزب كومله كردستان پس از فعاليتهاي بسيار جهت ايجاد كردستاني مستقل به رهبري قاضي محمد در آذر 1325 با ورود قواي دولتي به فاصله دو روز مهاباد مركز و مقر اين حزب سقوط و با اعدام تني چند از سران حزب ماجراي استقلال كردستان نيز به پايان رسيد نظرات شما عزیزان:
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پیوندهای روزانه
پيوندها
تبادل لینک هوشمند نويسندگان
|
|||||||||||||||||
|